جایی بین خیابان شهیدنوابصفوی 5و7 یک در کوچک چوبی با تابلویی قدیمی رو به بیستوچند پله به طبقه بالای کاروانسرای یوسف خان کرمانی(تابراه) گشوده میشود تا ما را با این صحنه روبهرو کند: کمک دندانپزشک تجربی، سیدهاشم سعادتمند، تأسیس 1329.
حساب که میکنی، از آن زمان تاکنون 72سال گذشته است. از خودت میپرسی وقتی مطب 72سال قدمت دارد، صاحب مطب چندسال دارد؟! سیدهاشم دندانساز جواب این پرسش ما را میدهد. او در 87سالگی هنوز مشغولبهکار است. روزی سه یا چهار ساعت به مطبش میآید تا با همان دستان ازرمقافتاده کار چندنفر را که هنوز به هنر دستهای او ایمان دارند، به سامان برساند. شمار دندانهایی را که ساخته است، ندارد، ولی میداند دعای خیر آدمهای زیادی پشت سرش است و میگوید: «من فقط برای رضای خدا هنوز در این مطب را باز میکنم.»
حاجغلامعلی عظیمزاده که جزو نسل اول دندانسازهای مشهد بود، نمیدانست کودک هشتسالهای که برای کارآموزی پیش او میآورند، روزگاری در همین پایینخیابان رقیبش خواهد شد.
سیدمحمدعلی سعادتمند بچه شر و بازیگوشش را در سال دوم دبستان از پشت میز بیرون میکشد و او را به استاد دندانساز میسپارد. سیدهاشم با همین کار پدرش از هشتسالگی وارد دنیای دندان و دندانسازی میشود و اینبار حسابی دل به کار میدهد. شش سال را بیکموکاست میآموزد تا رمزوراز کار را خوب یاد بگیرد.
زنداییاش از قم به مشهد میآید و میهمان خانه آنها میشود و از نداشتن دندان و سفتی نان گلایه میکند. وقتی سیدهاشم یک دست دندان برای پیرزن میسازد، پدرش متوجه میشود که پسر بازیگوشش این فن را خوب آموخته است. به همین دلیل پیش استاد دندانساز میآید و میگوید: «حاجی، روزی دوقران که به پسرم میدهی، کم است؛ بیشترش کن.» حاجغلامعلی عظیمزاده نمیپذیرد و پدر هم او را تهدید میکند که برای پسرش مطب میزند و همین ایده را هم اجرا میکند.
چهارتا مغازه بالاتر از استاد دندانساز، تابلو دندانسازی سعادتمند بالا میآید. مطب پسر پانزده سالهای که جثهای ندارد و هنوز محاسن بر صورتش نروییده، اما هنر دندانسازی را خوب بلد است. کارگرهای سرای پوستفروشها که حالا جایش را یک سازه بتنی گرفته است و نیز بانوان نخستین مشتریهای او هستند.
حاجی سعادتمند میگوید: «مردهایی که سختگیر بودند و نمیخواستند زنشان را پیش دندانساز مرد ببرند، آنها را پیش من که پسربچه بودم، میآوردند تا برایشان دندان بسازم.»
البته پذیرش یک نوجوان برای کاری که به تخصص نیاز دارد، حتی در همان زمان نیز به همین راحتی نبوده است: «یک روز زوجی تهرانی پیش من آمدند که دنبال آقای دکتر میگشتند. وقتی فهمیدند که من دندانپزشک هستم، فرار را بر قرار ترجیح دادند. آنجا یکی از مریضها به آنها گفت به بچگیاش نگاه نکن، من از تهران آمدهام تا دندانم را پیش این بچه درست کنم. اما آنها گوش نکردند و رفتند.»
سال1355 دورهای برای دندانسازها میگذارند و از آنها آزمون میگیرند و پس از بررسی شرایط، مدرک کمکدندانپزشک تجربی را به آنها میدهند که بیشترشان نیز به رحمت خدا رفتهاند. پس از پیروزی انقلاب نیز تا زمانی که کشور درگیر جنگ است، عدهای به این جمع اضافه میشوند و مدرک دندانساز تجربی میگیرند.
در قدیم دندانها کائوچویی بود و این دندانساز قدیمی هنوز دستگاههایش را دارد. برای مردم قدیم که سختکوش و سختجان بودند، داشتن یک دست دندان سفت و زمخت که کارشان برای غذاخوردن را راه بیندازد، کافی بود. بعدها دندانهای اکرولیک از خارج کشور آمد تا کار برای دندانسازها و مردم راحتتر شود.
حاجیسعادتمند حدود چهل سال پیش تصمیم میگیرد با کمک پسرش دندانهای اکرولیک را داخل کشور تولید کند. او دورهای را در انگلستان میگذراند و قالبهای تولید را از آنجا وارد میکند و شروع به ساخت میکند تا اکنون وقتی روی کارت ویزیتش مینویسد «تولیدکننده نخستین دندانهای اکرولیک در ایران» چیزی به گزاف نگفته باشد. میگوید: «پس از انقلاب اسلامی، شروع کردیم به تولید دندان، ولی نمیتوانستیم با واردات خارجی رقابت کنیم و تعطیلش کردیم.»
در گذشته این مطب و این پلهها پر از آدمهایی بود که صف کشیده بودند تا دندانهای خرابشان را به سیدهاشم بسپارند.
اوتعریف میکند: «کنار جوی خیابان دندان میکشیدند. یک چای دارچین به مردم میدادند و با انبر دندانشان را میکشیدند. یک روز از همین پنجره پایین را نگاه میکردم و دیدم دو نفر شانه یک پاسبان را گرفتهاند تا دندانش را از جا دربیاورند. من فریاد زدم که ولش کنید. او به طبقه بالا آمد و من دور دندانش را اسپری بیحسکننده زدم و دندانش را کشیدم. دستم را بوسید و گفت داشتند مرا میکشتند.»
سعادتمند خاطره مادر و پسری را تعریف میکند که شصت سال پیش در سیوپنجسالگی مادر و پانزدهسالگی پسر پیش او برای مادر دندان ساختهاند و حالا دوباره به دیدن او آمدهاند: «مدتی پیش پیرمردی پیش من آمد و گفت مادرم میخواهد تو را ببیند! مادرش که بیش از نود سال سن داشت، دیگر توان بالاآمدن از پلهها را نداشت و داخل ماشین نشسته بود. پایین رفتم و پیرزن گفت شصت سال پیش برایم یک دست دندان گذاشتی و هنوز هروقت غذا میخورم، دعایت میکنم.»
سیدهاشم وقتی به خانه میرود، داستان را برای همسرش تعریف میکند. حاجخانم نیز میگوید: «اگر نمیدانی، بدان؛ تو به دعای خیر همین مردم سرپا هستی.» خودش هم ادامه میدهد: «این نتیجه کار خوب است.»
کار خوب سیدهاشم فقط ساختن دندان خوب نیست. او در همه این سالهایی که در این کاروانسرا به داد دندان مردم رسیده، حواسش به جیب آنها بوده است. سیدمهدی که از یک سال پیش پدر را به مطب میآورد، بارها دیده است که سیدهاشم چطور با مشتری مدارا میکند. بارها به پدرش گوشزد کرده است که مشتریهایت گاهی بدون اینکه دستمزدت را بدهند، راهشان را میکشند و میروند. پدر نیز هربار در پاسخ پسر گفته است: «بهترین نعمت برای انسان همین خدمت به خلق است. اگر کسی پول داشته باشد، خودش میدهد.»
پسر حاجآقا این قسمت گفتوگو را تکمیل میکند: «کسی پیش حاجآقا نیامده است که به خاطر نداری دندانش درست نشود. پدرم مدتی یک تابلو نصب کرده بود که برای خانواده شهدا و مستضعفان تخفیف میداد، اما از او خواستند آن را جمع کند.»
در شروع کار یک دست دندان صدفی چینی را دو تومان میگرفتند که اکنون به حدود 6میلیون تومان رسیده است.
حاجآقا سعادتمند هنوز به کار خودش ایمان دارد و میگوید: «قدیم گاهی یک نفر میآمد و از او عکس در حال خندیدن را که دندانش معلوم باشد، میخواستم و عین همان را برایش میساختم. چشمبسته دندان میسازم.»
او که بیست سال پیش سرانجام برای دهان خودش یک دست دندان روبهراه کرده و حتی دندانمصنوعی پدر و مادرش را هم خودش ساخته، برای شخصیتهای معروف زیادی در طول این سالها دندان ساخته است، اما نامشان را نمیگوید. او داستان ناکامی ساخت دندان برای امامخمینی(ره) را تعریف میکند و میگوید: «داماد امام(ره) از من دعوت کرد که به قم بروم و برای امام(ره) دندان بسازم. وقتی به آنجا رفتم، امام(ره) به تهران رفته بود و دندانساز دیگری از کاشان این کار را انجام داد.»
پیش از اینکه بدری تیمورتاش در سال1346 نخستین دانشکده دندانپزشکی را در مشهد تأسیس کند، دندانسازان تنها کسانی بودند که با درمان مشکلات دهان و دندان مردم سروکار داشتند. آنها دندان میکشیدند و دندان میساختند. دندانسازی حرفهای تجربی بود که هنرش از کشورهای خارجی به ایران آمده بود و در کشور ما به شیوه استادشاگردی منتقل میشد. طبق نظر این استاد کهنهکار، این هنر حدود صد سال در مشهد قدمت دارد.
بیشتر مطبهای دندانسازی در اطراف حرم بود که زائران رفتوآمد داشتند. حتی در برههای از زمان بسیاری از مردم بهدلیل ساخت دندان به زیارت حضرترضا(ع) میآمدهاند. سعادتمند نمیداند نخستین کسی که دندانسازی را به مشهد آورده، چه کسی بوده است، اما میگوید در کودکی او، «عباس افتخارشاهرودی »مسنترین دندانساز مشهد بود. او از «مسنن مظفری »در میدان شهدا و «امیررضاییها »که ترک بودند هم یاد میکند.